سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد
دل رمیده مارا انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد


امروز  صفا  با دل و جان همراه است
هنگام   طلوع    آفتاب  و  ماه  است
هم جشن  ولادت   امام  صادق  (ع)
هم عید محمدابن عبد ا... (ص) است

میلاد فرخنده خاتم الانبیاء ،اشرف الاوصیاء، ختم المرسلین ، حبیب اله العالمین ،
طبیب
قلوب المومینین ، حضرت ابوالقاسم ، محمد مصطفی صلوات الله علیه
و آله و
میلاد خجسته ششمین شمس کهکشان امامت وگل بوستان لایت،
صادق آله طاها ، امام
جعفر صادق علیه السلام بر شیفتگان خاندان
عصمت
و طهارت علیهم السلام مبارک باد

 

مانده‏اند عالمیان و آدمیان که کدامین لحظه را، لحظه ولادت تو بشمارند؟
کدامین روز را، روز تولد تو نام بگذارند؟
تو کى در وجود آمدى که ورودت را و زمان آمدنت را جشن بگیرند؟
خورشید و ماه و ستارگان تا بدانجا که حافظه‏شان یارى مى‏کند به تو سلام مى‏گفته‏اند.
نرگس‎ها اولین رکوع حیات را بر آستان تو کرده‏اند.
موج‎ها از ازل سر بر ساحل رسالت تو مى‏ساییده‏اند.
سرسخت‎ترین و بى محاباترین لاله‏ها و آلاله‏ها در بى انتهاترین دشت‎ها، نام تو را هر پگاه فریاد
مى‏کرده‏اند.
پیغمبران و رسولان همه در کلاس تو درس رسالت مى‏خوانده‏اند.
سرو و صنوبران مدام راستاى قامت تو را تداعى مى‏کرده‏اند.
بلبلان و قناریان هر چه یاد دارند، همیشه مدح تو مى‏گفته‏اند.
گل‎هاى محمدى همه با نام تو پر مى‏گشوده‏اند.
قطرات باران، اندیشه حیات را وام از تو مى‏گرفته‏اند.
بنفشه‏هاى جان باخته و دل افروخته همیشه در صفحه سینه سوخته خویش تصویر روشنى از تو
مى‏یافته‏اند.
در حافظه جویبارها، جز تکرار نام تو هیچ نیست.
شبنم‏ها هر چه به خاطر دارند بر تو درود مى‏فرستاده‏اند.
پیش از تو را، کسى به یاد ندارد.
بارى،مانده‏اند عالمیان وآدمیان که کدامین لحظه رالحظه ولادت توبشمارند.
موجودات هرچه به گذشته‏ها مى‏نگرند،هر چه در خورجین سوابق خویش
جستجو مى‏کنند، هر
چه زمین ماضى را مى‏کاوند، هر چه نگاه در زوایاى
حافظه مى‏گردانند، جزتو هیچ نمى‏بینند.
راهى باید جست براى سخن گفتن از ولادت تو.
آنسان که عرشیان لب به شکوه نگشایند ومقربان گره گلایه بر برو نیفکنند.
بدانگونه ازتولد توسخن باید گفت که هستى برنیاشوبد وحیات بیقرارى نکند.
چه، هیچ رشحه‏اى از حیات، تو را پیش از خویش نیافته است.
و چگونه بیابد که حیات از نور تو در وجود آمده است.
هستى، طفیل آمدن توست.
چنین نبود که خداوند تو را براى هستى خلق کند.
هستى به افتخار تو آمد.
تو براى عالم نیامدى، عالم براى تو آمد.
مگر نه خداوند، تو را پیش از همه، از نور خویش آفرید و جهان از کرشمه چشم توموجود شد؟
مگر نه افلاک در التهاب غمزه نگاه تو پدید آمد؟
مگر نه تو مقصود بودى و ماسوا به تبع ؟
آن گنج مخفى که خداوند بود و دوست داشت که یافته شود مگر به آفرینش تو یافته نمى‏شد؟
مگر تو برترین شناساى پروردگار خویش نبودى؟
چه کسى مى‏توانست بیاید که او را بهتر از تو دریابد؟
مگر بناى آفرینش بر عبادت نبود؟
مگر تو عابدترین بنده خدا نبودى؟
مگر با خلق تو آن غایت به تحقق نمى‏نشست؟
مگر با آغاز تو، کار آفرینش پایان نمى‏گرفت؟
آرى، تو همه بودى و با آمدن تو انگیزه‏اى براى خلقت دیگران نبود .
آرى، ولى، تو «رحمة للعالمین» بودى.و در «رحمة للعالمین» بودن تو همین بس که عالم وآدم از نور تو آفریده  شد و وام حیات از تو
گرفت با آن که تو خلق کامل و کاملترین خلق بودى.
بارى سخن گفتن از تو و ولادت تو نه سخت و دشوار، بل خطرناک ومحال  است.محال از این روکه موجودات، پیش از تو نبوده‏اند تا از ولادت توسخن بگویند، جزخالق، کسى
زمان خلق تو را چه مى‏داند؟
و خطرناک از آن جهت که تو معشوق خداوندى، تو حبیب و محبوب اویى.
و هیچ عاشقى، غیرتمندتر از خداوند به معشوق خویش نیست.
هموکه تو را سلام کرد وفرمود که نه فقط خلایق و افلاک را که بهشت وجهنم ا حتى به
خاطر تومى‏آفرینم .بهشت را محض یاران تو و هنم را براى مخالفان تو.
آرى، با چنین غیرتمندى عاشق، سخن گفتن از معشوق بس خطر آکنده
است.
معشوقى که پیامبران سلف همه آرزو مى‏کرده‏اند که ازامت او باشند
ودررکاب و.
معشوقى که ملائک تا ابد مأمور صلوات بر او شده‏اند .
معشوقى که  راه شناختش جز برخدا و
ولى او بسته  است . چگونه مخلوقى که ازنور اوپدید آمده است ونمى‏فهمد که اوازکى،کجا و
چگونه بوده است،از اوسخن بگوید؟
گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنى است
فکر مشاطه چه با حسن خداداد کند؟

 

او خورشید مدینه دین و دانش بود.
درمیان این دو فصل سیاه وسرد و ابرآلود،چند صباحى که خورشید وجودش از افق مکتب و مذهب تابید، اسلام و قرآن را جان بخشید.
او آبیارى نهال حق کرد تا این بذر ایمان پا گرفت ودر افق ‏اندیشه‏ها تابان شد.
دبن به نام او زنده گشت.
درخت علم، در بوستان کلامش روئید و به برگ و بار نشست.
گلشن فضل، از چشمه دانش او سیراب شد.
کتاب فقه، با «الفباى صادقى‏» نگاشته گشت.
وقتى چشمه فضل و فقه و علم و کمال او مى‏جوشید، حسودان و عنودان؛ ‏زبان به طعن مى‏گشودند و تبغ دشمنى بر مى‏کشیدند و پاى خصومت پیش ‏مى‏گذاشتند.
ولى کدام دانشوررا مى‏توان شناخت ونام بردکه ازگنج دانش‏ حضرت صادق علیه السلام بهره نبرده باشد؟
وکدام معلم را مى‏توان یافت که به اندازه او ، تربیت ‏یافته درمکتب عترت داشته باشد؟
حوزه‏هاى علمیه، نقش شاگردى او را به سر درهاى خییش نوشته‏اند.
فقیهان دین مدار، خوشه‎چین حدیث و حکمت صادقى‏اند.
آن چهار هزار گوش حکمت نیوش ، که از زبان این حجت ‏خدا حدیث ‏مى‏شنیدند و آن چهار هزار زبان و قلم که به گفتن ونوشتن و ثبت ‏ونشر حقایق دین از زبان اومى‏پرداختند، هر کدام منشورى بودند که آن نورهاى تابان را در رواق اندیشه‏هاى بشرى مى ‏تاباندند و آن ‏معارف ناب و والا را از عرش بلند «علم لدنى‏» حضرتش، برفرش‏ کتاب‎ها و دفترها فرود مى‏آوردند.
خوشا به حال آن چهار هزار حکمت‏آموز محضرش!
آنان، همچون نسیمى خوشبوى، از کوى معارف او گذشته، در پهنه ‏قلمرو اسلام،جوهره دین را پخش مى‏کردند و «قال الصادق‏» گویان، کام تشنگان معرفت راعطرآگین مى‏ساختند.
عصرى بود که بدعت گذاران و دین ستیزان، در قالب‎هاى مختلف به‏ تحریف چهره آئین محمدى(صلی الله علیه و آله) مى‏پرداختند.
امام صادق علیه السلام بود که خورشید گون مى ‏تابید و آن اوهام وخرافات و تحریفات را مى‏زدود.
درود بر سلسله نورانى راویان احادیث؛آنان که حلقه‏اى از «تعبد» و«اطاعت‏» بر گردن داشتند و بر گرد «آل الله‏»، پروانه ‎وار مى‏ چرخیدند و خوشه ‎چین محضرآن انوار تابناک مى‏شدند، تا جهان در ظلمت نماند وبشریت از این کوثر
ناب ‏و زلال، محروم نباشد.
ابان بن تغلب‏ها، هشام‏ها،مؤمن طاق‏ها، جمیل بن دراج‏ها،ابوبصیرها،زراره‏ها، سماعه‏ها،عمار ساباطى‏ها،جابر بن حیان‏ها ، مفضل‏ها، صفوان‏ها و... صدها ستاره فروزان، هریک در فروغ‎گسترى ‏مکتب امام صادق ( علیه السلام )، نقشى عظیم داشتند و حاملان ووارثان و راویان و ناشران آن علوم بودند.
سیراب شدگانى بودند از این زمزم جوشان!
باده نوشانى بودند از این ساغر کوثرگون!
آنان،کام دل را باحلاوت «مکتب عترت‏» آشنا ساخته بودند واز پیشوایان دین، به ویژه از صادق آل محمد ، نه تنها علم، که عمل هم ‏مى‏آموختند ونه تنها دانش،که  عصاره دین را از زبان او مى‏گرفتند.
امروز، بام و در کشور ما، «صادقیه‏» است.
اینک،در کشور امام صادق (علیه السلام)،فرهنگ اهل‏ بیت علیهم السلام ، سارى ‏وجارى است.
امروز، هر جا که شیعه‏اى است، جعفرى است.
و هر جا که حوزه‏اى است، صادقى است! ...


[ سه شنبه 87/1/6 ] [ 3:48 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]
دوستان










بازدیدهای وب
امروز: 76
دیروز: 43
تاکنون: 468328
تعداد یادداشت ها: 131
موسیقی وب